سابقه ذهنی ما از زمان یک ابرالگو است.
ابرالگویی که به ندرت از آن آگاهیم و ویژگیهایش را میشناسیم.
ابرالگویی که به شکل احساسی غریب و پنهانی در تمایلات، رفتارها و تصمیمات ما وارد میشود.به ندرت متوجه میشویم که تصمیم ما از این سابقه تاثیر گرفته است.
سابقه ذهنی ما درباره هر برهه از زمان به شکل چندین مولفه غالب نمایان میشود:
■ فعالیت غالبی که در آن زمان انجام دادهایم
■ شرایط غالبی که عموما تکرار شدهاند
■ حس غالبی که تجربه کردهایم
■ و فعالیتهایی که غالبا از انجام آنها خودداری کردهایم
ذهن ناخودآگاه ما به شدت به تغییر شرایط غالب، حساس است. وقتی شرایط مثل همیشه نیست، ذهن ناخودآگاه وارد عمل میشود تا اوضاع را به وضع همیشگی برگرداند.
سابقه ذهنی ما از زمان، یکی از ابزارهای ذهن ناخودآگاه برای بررسی وقوع چنین تغییرهاییست.
تاثیر سابقه ذهنی ما از زمان در سحرخیزی
سابقه ذهنی در تصمیماتی بیشترین اثرگذاری را دارد که جنس فعالیتهای غالب در ساعات مختلف یک روز را تغییر میدهند.
ایجاد عادت سحرخیزی هم معادلات زمانی ما را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. سحرخیزی تصمیمی است که به طور مستقیم به جنگ سابقه ذهنی ما میرود
در مطلب قبلی، به سابقه ذهنی خودم درباره ساعات مختلف یک روز اشاره کردم
نوشتم که شب برای من ارزشمندترین بخش یک روز و ساعات پس از بیداری به عنوان سختترین ساعات روز محسوب میشوند. نتیجه این سابقه ذهنی در طیف زیر قابل مشاهده است
در این طیف:
■ ۸ ساعت زمان کاری (۱۰ تا ۱۸)
■ ۴ ساعت زمان تفریح(۱۸ تا ۲۲)
■ ۵ ساعت به عنوان بهترین زمان روز (۲۲ تا ۳)
■ ۷ ساعت خواب (۳ تا ۱۰)
عادت سحرخیزی، وضعیت این طیف را به هم میزند.
ارزش گذاری هر یک از ساعات شبانه روز بعد از ایجاد عادت سحرخیزی در طیف بعدی نمایش داده شدهاست.
در طیف دوم:
■ ۱۲ ساعت زمان کاری (۶ تا ۱۸)
■ ۴ ساعت زمان تفریح(۱۸ تا ۲۲)
■ ۱ ساعت به عنوان بهترین زمان روز (۲۲ تا ۲۳)
■ ۷ ساعت خواب (۲۳تا ۶)
مقایسه این دو طیف بیانگر کاهش ۴ ساعته از بهترین ساعات یک روز (۴-) و اضافه شدن آن به سختترین ساعات یک روز (۴-) به واسطه ایجاد عادت سحرخیزیست.
یعنی ایجاد این عادت تنها از این منظر نیاز به یک سرمایه گذاری ۸ ساعته در روز دارد.
در حالی که بدون توجه به سابقه ذهنی، احتمالا این معامله را بیشتر از جنس معاوضه پایاپای ( ۴ ساعت شب با ۴ ساعت روز) در نظر بگیریم.
وقتی سرمایهگذاری بالایی انجام میدهیم، انتظار داریم تا سود بالایی کسب کنیم.
۸ ساعت سرمایهگذاری روزانه، یعنی یک سرمایهگذاری هنگفت.
در نتیجه ذهن ما تنها زمانی تن به این سرمایهگذاری خواهد داد که دستاورد بسیار ارزشمندی از آن کسب کند.
در صورتی که نشانههای برآورده شدن این انتظار دریافت نشود، ذهن ما تلاش خواهد کرد تا دوباره ساعات ارزشمند خود را به دست آورد.
نکته قابل توجه در اینجا، بروز این تلاش به شکل یک مقاومت کاملا پنهانی در برابر تداوم این عادت است.
یعنی هیچ گاه با خودمان نمیگوییم که من باید ساعات ارزشمند روز را دوباره پس بگیرم. یا اینکه با خودمان بگوییم من در حال باخت بخشی از سرمایه زندگیم هستم و بهتر است از آن حراست کنم.
این مقاومت خود را از زبان ذهن خودآگاه بروز میدهد و از انگیزه اصلی این مقاومت بیخبر میمانیم.
به عنوان مثال وقتی که میخواهیم بیدار شویم، ذهن با توسل به توجیههای مختلف، ما را به خواب بیشتر ترغیب میکند.
مثلا با خودمان میگوییم که نیم ساعت دیگر میخوابم و بعد بیدار میشوم.
یک روز دیرپاشدن زیاد مهم نیست.
….
خُرد خُرد، شکست ما در پایبندی به این تعهد، زمینهساز شکست ما در ایجاد این عادت میشود و عطای آن را به لقایش میبخشیم.
ته نوشت: در مطلب دیگری به راهکارهای کنار آمدن با سابقه ذهنی از زمان خواهم پرداخت.