ذهن ناخودآگاه ما بسیار نزدیک بین است.
ذهن ناخودآگاه ما به شدت بر روی تامین خواستهها و نیازهای کنونی و اطمینان از پایدار بودن وضعیت ما در لحظه کنونی برنامه ریزی شده است.
هر تصمیم یا اقدامی که این وضعیت را به خطر بیندازد، با مخالفت ذهن ناخودآگاه مواجه خواهد شد.
هر زمان ذهن ناخودآگاه شرایط ما در لحظه فعلی را نامناسب تشخیص دهد، به سرعت برای بهبود شرایط وارد عمل میشود.
ذهن ناخودآگاه ما درکی از زمان ندارد
ذهن ناخودآگاه ما تنها یک چیز را میداند: من در این لحظه چه میخواهم و چه نمیخواهم.
هر وقت زمان یکی از مولفههای تصمیم گیری باشد، حضور ذهن خودآگاه ضرورت مییابد.
با این اوصاف، وقتی برای رسیدن به یک هدف بلندمدت یا میانمدت، تصمیم میگیریم که سخت کار کنیم، قرار است هر روز آرامش ذهن ناخودآگاه را به هم بزنیم. در نتیجه باید منتظر مخالفتها و کارشکنیهای او هم باشیم.
به دنبال علایق خود بروید
توصیه به انتخاب رشته تحصیلی یا شغل بر اساس علایقمان با در نظر داشتن همین رفتار ذهن ناخودآگاه صورت میگیرد.
هر وقت در حال انجام کاری باشیم که دوستش نداریم، ذهن ناخودآگاه برای تغییر وضعیت وارد عمل میشود و همه تلاشش را برای منصرف کردن ما از انجام آن به کار میبندد.
شاید برای مدت محدودی قادر به مقابله با حربههای ذهن ناخودآگاه شویم ولی در بلندمدت معمولا حریفش نمیشویم و درنهایت حرفش را به کرسی مینشاند.
ذهن ناخودآگاه پادشاه ذهن است و با ابزارها و قدرتی که در اختیار دارد، چنان ما را تحت فشار قرار میدهد که نهایتا تسلیم خواست او میشویم.
در نتیجه این کشمکشهای طولانی، بعد از مدتی امید و انگیزه مان برای ادامه مسیر را از دست خواهیم داد.
من فقط جلوی پایم را میبینم
نزدیک بینی ذهن ناخودآگاه به حدی است که تنها به توقف کاری که دوست ندارد، فکر میکند و از عواقب ناگوار آن آگاه نیست.
ذهن ناخودآگاه نمیتواند درک کند که اگر ما به اهداف تعیین شدهمان نرسیم، افسرده خواهیم شد و احتمالا ذهن و جسم ما تحت فشار زیادی قرار خواهد گرفت.
ذهن ناخودآگاه ناراحت نشدن در لحظه کنونی را به ناراحت شدن چند برابری در لحظه ای که هنوز نیامده ترجیح میدهد.
ذهن ناخودآگاه به کمک نیاز دارد
ذهن ناخودآگاه قدرت زیادی در اختیار دارد ولی شعور کافی برای تامین آسایش و آرامش ذهن و جسم ما در حال و آینده را ندارد و ضروری است که ذهن خودآگاه به مدد او بشتابد.
البته همانطور که چندین بار در آشنایی با رفتارهای مختلف ذهن اشاره کردم، جنگ راهکار این مساله نیست.
ذهن ناخودآگاه قدرت بسیار زیادی در اختیار دارد و هر بار که ذهن خودآگاه از در فشار و اجبار و نادیده گرفتن ذهن ناخودآگاه و بی توجهی به اخلاق او وارد عمل میشود، شکست سختی میخورد.
راهحل ختم این قائله از مذاکره میگذرد.
برای شروع هر مذاکرهای لازم است که طرفین یکدیگر را به رسمیت بشناسند.
ذهن ناخودآگاه به خوبی به ذهن خودآگاه نشان داد که اولین قدم برای شروع مذاکره، به رسمیت شناختن جایگاه و مقام و قدرت اوست.
دومین گام در این مذاکره، جلب اعتماد است.
مذاکره ای که حدی از اعتماد و حسن نیت در آن نباشد، تقریبا تفاوتی با جنگ ندارد.
در نتیجه باید یاد بگیریم که چطور از درِ اعتماد برای حل و فصل این مسائل وارد شویم.