موانع تشکیل چرخه‌های یادگیری

همه ما از اهمیت و ضرورت مواد اولیه برای ساخت یک بنا مطلع هستیم.
بدون مواد اولیه کافی و مرغوب، نباید انتظار ساخت بنای بزرگ و با کیفیتی را داشته باشیم.

همانطور که قبلا اشاره شد، چرخه‌های یادگیری نماینده مواد اولیه ساخت تجربیات و آموخته‌های ما هستند.

چرخه‌های یادگیری پیش‌نیاز ساخت الگوهای ذهنی ما هستند و کیفیت و بزرگی بنای آموخته‌های ما ارتباط مستقیمی به کیفیت و حجمِ کمی چرخه‌های یادگیری ما دارند. پس منطقی است برای افزایش حجم و کیفیت آنها اقدام کنیم.

از میان کانال های مختلف یادگیری، ذهن ما اهمیت و ارزش بیشتری به تجربه‌های شخصی می دهد. باوری که در مطلب ذهن حساب و کتاب خودش را دارد به آن اشاره کردم و به شکل دیگری در مطلب رفتارهای ذهن: باید خودم تجربه کنم آن را مورد توجه قرار دادم.

در ادامه این مطلب قصد دارم به برخی از موانع تشکیل چرخه‌های یادگیری حاصل از تجربه بپردازم.
موانعی که شناخت و اقدام برای رفع آنها، موجب افزایش نرخ تولید و کیفیت چرخه‌های یادگیری خواهد شد.

موانع تشکیل چرخه‌های یادگیری

مطابق مدلی که برای چرخه یادگیری ارائه شد، چرخه یادگیری از ارتباط بین اقدام و نتیجه حاصل می‌شود.

این چرخه تنها زمانی به طور کامل طی خواهد شد که پس از مشاهده اقدام و نتیجه، قادر به تحلیل و برقراری ارتباط بین آنها باشیم.

این گزاره به شکل غیرمستقیم موانع و مشکلات ایجاد چرخه‌های یادگیری حاصل از تجربه را بیان می‌کند که در ادامه به آنها می پردازیم:

مانع اول: تنها اقدام و یا تنها نتیجه را مشاهده می‌کنیم

چرخه یادگیری ناقص

انجام یک آزمایش بدون مشاهده نتیجه آن و یا مشاهده نتیجه یک آزمایش بدون اطلاع از شرایط و جزئیات اقدامات صورت گرفته، منجر به یادگیری نخواهد شد.

اگرچه این گزاره بدیهی به نظر می‌رسد ولی بسیاری از مشاهدات ما، چنین سرنوشتی دارند.

آزمایش بدون مشاهده نتیجه: محصولی را تولید می‌کنیم ولی کانالی برای دریافت بازخورد مشتریان تعریف نکرده‌ایم.

مشاهده نتیجه بدون اطلاع از شرایط و جزئیات اقدام: وقتی دریافت بازخورد را به افرادی می‌سپاریم که اطلاعی از فرایندها و جرئیات تولید محصول ندارند. اشتباهی که در بسیاری از کسب و کارها شاهد آن هستیم.

مطلب مرتبط: [کتاب استراتژی اقیانوس آبی]

مانع دوم: قادر به برقراری ارتباطی منطقی و قابل قبول بین اقدام و نتیجه نیستیم

برقرار نشدن ارتباط بین اقدام و نتیجه

بدون ایجاد ارتباط منطقی بین اقدام و نتیجه، چیز زیادی به داشته‌ها و دانسته‌های ما افزوده نمی‌شود.

تنها مشاهده کافی نیست. باید بتوانیم ارتباطی منطقی بین اقدام و نتیجه برقرار کنیم.

مدل ذهنی ما در تحلیل و ایجاد این ارتباطات نقش بسیار مهمی دارد.

مدل ذهنی ما تعیین می‌کند که از مجموعه بی نهایت اطلاعات موجود در محیط، کدامیک وارد ذهنمان می‌شود.
به وسیله مدل ذهنی‌مان، اطلاعات دریافتی را تحلیل می‌کنیم
و به وسیله همین مدل ذهنی است که بین اقدام و نتیجه ارتباط برقرار می‌کنیم.
اگر این ارتباط شکل نگیرد، چرخه یادگیری ما کامل نخواهد شد و مشاهدات ما، حاصلی از جنس یادگیری نخواهند داشت.

هر قدر مدل ذهنی ما در برقراری ارتباط بین اقدام و نتیجه توانمندتر باشد، توان یادگیری ما هم افزایش خواهد یافت.

چرخه‌های یادگیری به شدت از مدل ذهنی و نگرش ما تاثیر می‌پذیرند و کیفیت این چرخه‌ها، ارتباط مستقیمی به کیفیت مدل ذهنی ما دارد.

وقتی با مدل ذهنی و نگرشی متفاوت، مجموعه‌ واحدی از اقدامات و نتایج را تحلیل می‌کنیم، برداشت‌های متفاوتی صورت می گیرد. در نتیجه مشاهده یک رویداد یکسان توسط افراد مختلف، الزاما به معنی دریافت اطلاعات و کسب آموخته‌های یکسان نیست.

به مثال زیر توجه کنید:

شاید برای مادربزرگتان قابل درک نباشد که چرا ۲۲ نفر در زمینی به مساحت بیش از ۷۰۰۰ مترمربع(+) به دنبال یک توپ هستند و اسم این کار را بازی فوتبال گذاشته‌اند.

در مقابل اگر یک تحلیل‌گر ورزشی به تماشای همان بازی بنشیند، به سرعت آرایش بازیکنان و ترکیب تیم را آنالیز خواهد کرد و ممکن است از هیجان شدید بازی برای شما صحبت کند.

رویداد مشابهی در حال وقوع است ولی برداشت دو فرد با دو مدل‌ ذهنی مختلف، به نتیجه متفاوتی رسیده‌است.

توسعه مدل ذهنی و همچنین آشنا شدن با مدل ذهنی دیگران به ما احتمال برقراری ارتباط بین اقدام و نتیجه را افزایش می‌دهد.

مطلب مرتبط: [مدل ذهنی- متمم]

مانع سوم: فاصله بین مشاهده اقدام و نتیجه زیاد می‌شود

افزایش فاصله بین اقدام و نتیجه

همیشه فاصله بین اقدام و نتیجه کوتاه نیست.

نتیجه بسیاری از اقداماتی که امروز انجام می‌دهیم، ممکن است چند روز، چند سال، چند دهه و حتی پس از مرگمان نمایان شود.
کم نیستند دانشمندان،نویسندگان و هنرمندانی مثل گالیله، کافکا و ون گوگ که بعد از مرگشان مشهور شدند. (+)

ممکن است امروز به غریبه‌ای کمک کنید و چندین و چند سال طول بکشد تا این لطف، جبران شود. 
ممکن است امروز به واسطه قدرتی که در اختیار دارید، دیگران را تحت فشار قرار دهید و وقتی از قدرت خلع شدید، تلافی این کارتان را سرتان درآورند.
هر روز سیگار می‌کشید ولی اثرات مضر آن را امروز مشاهده نمی‌کنید.

طولانی شدن فاصله بین اقدام و بازخورد اثرات متعددی بر کمیت و کیفیت تشکیل چرخه‌های یادگیری دارند:

کاهش تعداد چرخه‌های یادگیری

در ذهن ما حکم بر فراموشی است.
هر داده‌ای به محض ورود به ذهن، حرکتش به سوی مقصد فراموشی را آغاز می‌کند.

وقتی فاصله بین اقدام و نتیجه طولانی شود، ذهن ما بخش زیادی از جزئیات اقدام را فراموش می‌کند.
هر قدر جزئیات کمتری در خاطرمان مانده باشد، احتمال شکل گیری ارتباط منطقی بین اقدام و نتیجه کم می‌شود و سرعت یادگیری ما کاهش می‌یابد.

یادگیری نادرست

فراموشی شرایط اولیه، مشکل دیگری را هم در پی دارد.

در صورتی که شرایط اقدام را به شکل نادرستی به خاطر بیاوریم، چرخه یادگیری نادرستی تشکیل خواهد شد.

همچنین با طولانی شدن این زمان، در تشخیص اینکه نتیجه حاصله ناشی از کدام اقدام بوده، دچار ابهام خواهیم شد و احتمال اشتباه و ارتباط نادرست افزایش می‌یابد.

نزدیک بینی، حالت پیش فرض ذهن ماست.
ذهن تمایل دارد رویدادها را به نزدیک ترین اقدامات ربط دهد و طولانی شدن فاصله اقدام و نتیجه، احتمال این ارتباط نادرست را افزایش می دهد.

فرض بی‌اثر بودن اقدام

شکل دیگری از یادگیری نادرست، در قالب بی‌اثر فرض کردن اقدام ایجاد می شود.

به باور من، در ذهن ما عموما ندیدن (یا به خاطر نیاوردن) به معنی نبودن تعبیر می شود.
ذهن زمان زیادی برای گرفتن نتیجه منتظر نمی‌ماند و وقتی به سرعت نتیجه را مشاهده نکرد، آن را به بی نتیجه‌بودن اثر اقدامات تفسیر می‌کند.

وقتی به دیوار نیرویی وارد می کنیم و تغییری در وضعیت آن اتفاق نمی افتد، یاد می گیریم که دیوار با هل دادن حرکت نخواهد کرد.

وقتی نتوانیم نتیجه اقدام خود را در زمان معقولی ببینیم، به احتمال زیاد یاد خواهیم گرفت که اقدام ما اثری نداشته است. در حالی که شاید با کوتاه‌تر شدن زمان مشاهده نتیجه، برداشت دیگری شکل می‌گرفت.

مانع چهارم: ارتباط نادرستی بین اقدام و نتیجه برقرار می‌شود

علاوه بر کمیت آموخته‌ها، کیفیت، دقت و صحت آنها هم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

ارتباط نادرست به معنی یادگیری نادرست است و یادگیری نادرست بلای جان ماست.

آموخته‌های نادرست به دو شکل به ما آسیب می‌رسانند:

اول اینکه هزینه اصلاح آموخته‌های نادرست بسیار زیاد است.
همانطور که در بخش اصلاح الگو‌ها اشاره شد، اصلاح الگوها، فرایند هزینه‌بری است.

ذهن ما تغییر را دوست ندارد و تن به هر اقدامی برای اصلاح نمی‌دهد. در نتیجه برای اصلاح اشتباهات باید تلاش و هزینه چند برابری را متحمل شویم.

دوم اینکه تا زمان اصلاح، تصمیمات ما بر اساس اطلاعات و آموخته‌های نادرستی گرفته خواهند شد و ممکن است به موجب این تصمیمات، هزینه‌های دیگری هم به ما تحمیل شود.

بسیاری از هزینه‌هایی که امروز پرداخت می‌کنیم، ناشی از آموخته‌های نادرست گذشته است و باید به شدت مواظب سلامت و صحت آموخته‌هایمان باشیم.

مانع پنجم: تجربه‌های نادر

در مطلب چگونگی ساخت سازه‌های یادگیری، به این نکته اشاره شد که چرخه‌های منفرد به تنهایی ارزش زیادی ندارند.
چرخه‌های یادگیری زمانی ارزشمند می‌شوند که جزئی از سازه یک بنا باشند.

ما معمولا از چرخه‌های یادگیری به طور مستقیم استفاده نمی‌کنیم و الگوهای حاصل از آنهاست که برای ما اهمیت دارند. علاوه بر این انتظار داریم که آموخته‌های امروزمان، به ما در گرفتن تصمیمات بعدی کمک کنند.

با این حال،  بسیاری از تجربه‌های زندگی تکرارناپذیرند  و این شکل از یادگیری درباره آنها مصداق ندارد.

به ندرت وارد سرمایه‌گذاری های بزرگ می‌شویم.
عموما یک بار در زندگی ازدواج می‌کنیم.
تنها یک بار پیر می‌شویم.
تنها یک بار زندگی می‌کنیم.
تنها یک بار می‌میریم.

فرصتی برای استفاده از آموخته‌های حاصل از این تجربیات در موقعیت های مشابه نیست.

مانع ششم: هزینه‌های سنگین تجربه

برخی از تجربه‌ها به حدی پرهزینه هستند که یادگیری آنها از طریق مشاهده مستقیم، منطقی به نظر نمی‌رسد.

تجربه مستقیم استفاده از مواد مخدر بسیار سنگین است و ممکن است هزینه آن، کل زندگی ما باشد.
ریسک‌های بزرگ در زندگی، ممکن است با شکست‌های بزرگ همراه شوند و کل داشته‌های ما را از ما بگیرند.

در چنین مواردی بهتر است به سراغ تجربه مستقیم نرویم و روش‌های دیگری را برای یادگیری انتخاب کنیم.

در مطالب بعدی به برخی از راهکارهای رفع این موانع و همچنین روش‌های افزایش چرخه‌های یادگیری خواهم پرداخت.

منبع عکس: + و +

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *