رفتار‌های ذهن: باید خودم تجربه کنم

رفتارهای-ذهن-باید-خودم-تجربه-کنم

ذهن ما از کانال‌های مختلفی اطلاعات دریافت می‌کند:

وقتی ما هم فاعل یک امر هستیم و هم ناظرش ( تجربه )
مثلا ما هم پرتاب‌کننده یک سکه هستیم و هم ناظر نتیجه آن

وقتی ما تنها ناظر فعلی هستیم که دیگران انجام می‌دهند.
ما در حال مشاهده پرتاب سکه سکه از طرف دیگران هستیم و بعد از پرتاب، نتیجه را مشاهده می‌کنیم.

■ وقتی ما شنونده و یا بیننده روایتی هستیم که فرد دیگری از تجربیات خود بیان می‌کند.
فردی از تجربه خود در پرتاب سکه و نتایج پرتاب‌ها حرف می‌زند و ما این اطلاعات را می‌شنویم.

گاهی هم این چرخه‌ها در اثر تحلیل داخلی ( تفکر ) حاصل می‌شوند.
الگویی از پرتاب سکه در ذهن ما شکل گرفته و تا حدودی می‌توانیم نتیجه را پیش‌بینی کنیم. 

اثر تجربه بر یادگیری

ذهن ما اطلاعات دریافتی از هر یک از این کانال‌ها را با ارزش متفاوتی ذخیره می‌کند.

به باور من، ذهن به تجربیات خود ارزش بسیار بسیار بالاتری نسبت به شکل‌های دیگر دریافت اطلاعات می‌دهد.

حتی می‌توانم ادعا کنم که ذهن تنها به چرخه‌هایی اعتماد می‌کند که خود آنها را آزموده باشد و خودش آنها را تجربه کرده باشد.

اثر تجربه بر الگویابی 

وقتی قرار است مجموعه‌ای از اطلاعات تحلیل و از آنها نتیجه‌ای استخراج شود، ارزش هر داده در نتیجه و الگو حاصله تاثیرگذار است.
این امر، الگویابی را به فرایند تحلیل وزن‌دار اطلاعات تبدیل می‌کند.

تحلیل وزن‌دار اطلاعات، کار پیچیده و ناآشنایی نیست. ما هر روز بارها از این روش برای ارزیابی استفاده می‌کنیم

در صورتی که قصد خرید ماشین داشته باشید، احتمالا از چندین چند نفر درباره اینکه چه ماشینی بخرید، نظرخواهی می‌کنید. احتمالا افراد مختلف نظرهای متفاوتی داشته باشند. ولی شما به نظر همه آنها، ارزش واحدی نمی‌دهید.

ممکن است نظر همسر شما نسبت به نظر همکار شما در انتخاب ماشین مهم تر باشد. طبیعتا نظر کسی که به اصطلاح اهل فن است، ارزش بیشتری نسبت به افراد غیرمتخصص در این زمینه دارد.

نهایتا شما با تحلیل وزن‌دار این اطلاعات، به یک جمع بندی نهایی در مورد گزینه نهایی خرید خود می‌رسید.

اثر تجربه در ارزش‌گذاری الگوها

الگوهایی استخراج شده توسط ذهن ما هم دارای ارزش متفاوتی هستند.

در این جا هم تجربه، نقش بسیار مهمی‌ در ارزش‌گذاری الگوها بازی می‌کند.

هر قدر یک الگو بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد و دقت پیش‌بینی بالایی از خود نشان دهد، ارزشمندتر می‌شود.

به بیان دیگر، هر قدر قابلیت اطمینان این الگو به ما بیشتر ثابت شود، ارزشی که ذهن ما به آن خواهد داد نیز بیشتر می‌شود.

اهمیت تقویت این الگو در مطلب بعدی که به فرایند اصلاح الگو خواهیم پرداخت، بیشتر آشکار می‌شود.

اثر تجربه بر عملیاتی کردن آموخته‌ها

ارزشی که ذهن به هر یک از اطلاعات جذب شده می‌دهد، در میزان استفاده آن هم تاثیر بسزایی دارد.

هر قدر ارزش یک چرخه یادگیری یا الگو در ذهن ما بیشتر باشد، احتمال اینکه رفتار ما را در عمل تغییر دهند هم افزایش می‌یابد.

شاید ملموس‌ترین نمونه برای توصیف ارزش اطلاعات دریافتی، عمل کردن به توصیه‌ها باشد .

شما به چه تعداد از توصیه‌هایی که از جانب دیگران می‌شنوید و صحت آنها را هم قبول دارید، عمل می‌کنید؟

چه تعداد از آموخته‌های ما به عرصه عمل می‌آیند؟ چرا بین دانستن و عمل ما فاصله وجود دارد؟

ولی وقتی شکست می‌خورم، درسی که از آن شکست می‌گیرم به اندازه هزاران هزار توصیه بر روی من تاثیر می‌گذارد.

خواندن داستان موفقیت و شکست ۱۰۰۰ کسب و کار به اندازه یک تجربه موفقیت یا شکست، آموزنده نیست.

در مطلب دیگری تحت عنوان ذهن حساب و کتاب خودش را دارد به این موضوع اشاره کردم که در صورتی که هدفمان از یادگیری، به کار بستن آن آموخته باشد، باید آموخته خود را آلوده به تجربه کنیم.

ارتباط اثر تجربه و اثر مالکیت

وقتی ما صاحب چیزی باشیم، ارزش آن را بسیار بیشتر از زمانی که صاحب آن نیستیم، ارزیابی می‌کنیم.

وقتی ما ایده‌ای را مطرح می‌کنیم، در نظر ما آن ایده ارزشمندترین ایده دنیاست.

هر چیزی که بویی از ما و مالکیتِ ما در آن باشد، ارزشمند می‌شود.

به همین شکل به تجربیات خودمان، ارزش بیشتری نسبت به دیگر شکل‌های دریافت اطلاعات می‌دهیم. 

این رفتار ذهن در یک جمله خلاصه می‌شود: باید خودم تجربه کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *