موانع شروع وبلاگ نویسی

موانع شروع وبلاگ نویسی

چند ماهی هست که می خواهم به صورت مداوم بنویسم ولی عوامل زیادی دست به دست هم می دهند و باعث می شوند که این اتفاق نیفتد.

امروز هم که در حال نوشتن این پست هستم، همین اتفاق افتاده و تصمیم گرفتم برای شکست این طلسم، پستی درباره موانع شروع وبلاگ نویسی منتشر کنم.
مشکلات و موانعی که در این چند ماه، گریبان گیر من بوده اند و رسیدن به این هدف را برای من تبدیل به یک ماموریت غیر ممکن کرده اند.

۱-کمال گرایی

آخرین پستی که منتشر کردم، با توجه به گفته وردپرس، ۴۰ بار ویرایش شد. تعدادی از این ویرایش ها جزئی و تعدادی از این ویرایش ها کلی و مفهومی بودند.
در دفترچه اورنوتم در حدود ۲۰ متن آماده برای انتشار دارم ولی همه آنها به دلیل همین کمال گرایی، همچنان در انتظار هستند.
بیش از ۸۰ عنوان آماده برای وبلاگ نویسی دارم که در صورت فاصله گرفتن من از کمال گرایی، تنها نیاز به شکل دادن افکارم در قالب کلمات دارند.

مشابه همین موضوع را هم برای کامنت هایی که در متمم می نویسم هم دارم. تعداد کامنت هایی که در انتظار انتشار هستند با تعداد کامنت ها منتشر شده برابری می کنند.

اگر نوشتن درباره یک موضوع، یک ساعت زمان از من بگیرد، ویرایش و ساختاربندی این نوشته ها بهترین حالت در حدود ۲ روز زمان می برد و در بسیاری از مواقع هم به ویرایش نهایی نمی رسم.

نوشتن این پست با کمترین ویرایش، از اقداماتی است که برای دور شدن از کمال گرایی انتخاب کرده ام.

به تاثیر که وبلاگ نویسی در حال و آینده من خواهد داشت ایمان قلبی دارم و با تمام وجود آن را حس کرده ام.
همچنین ایمان دارم که نوشتن با حجم بالایی از ایرادات، بسیار بسیار بهتر از ننوشتن بدون ایراد است.
مطمئنم که تنها با نوشتن و انتشار این نوشته هاست که این ایرادات برطرف می شود.
با وجود اینکه اینها را می دانم، در عجبم که کمال گرایی چه قدرت عجیبی برای مقاوت در برابر رسیدن به این حجم از حسنات دارد.

۲- نوشتن از موضوعاتی که هنوز تصویر شفافی از آنها ندارم

خیلی از موضوعاتی که برای نگارش انتخاب می کنم، بیش از آنکه مفهوم آن پخته و آماده باشد، تلاشی برای برون ریزی افکار خودم درباره یک موضوع است.
اگرچه این تلاش برای خود من تمرین ارزشمندی است ولی احساس می کنم در شروع وبلاگ نویسی این موضوعات کار را کمی سخت می کنند.
وقتی از این موضوعات می نویسم، نوشته هایم بسیار پراکنده اند. در هر لحظه همان چیزی که درباره موضوع به ذهنم می رسد را می نویسم و به همین دلیل سیر منتطقی بین نوشته ها ایجاد نمی شود.

در بسیاری از موارد، نتیجه خاصی از این نوشته ها نمی گیرم. حس می کنم که حرف ارزشمندی از دل این نوشته ها بیرون نیامده که ارزش گرفتن وقت مخاطب را داشته باشد.
این نوشته ها، رفتن در مسیری است که برای اولین بار به آن سفر می کنیم و در این مسیر بیشتر از اینکه به جزئیات دقت کنیم، تلاش می کنیم تا گم نشویم.
ولی نوشتن از موضوعاتی که مفهوم آنها را کاملا درک کرده ایم، مثل نوشتن خاطرات است. تمام انرژی ما صرف ساختن اثری از جنس کلمات با مواد اولیه ای از جنس مفهوم می شود ولی در حالتی که خود موضوع برای ما گنگ است، تامین مواد اولیه، دغدغه اصلی ماست.

۳- نوشتن کوتاه برای من سخت است

وقتی به نوشتن فکر می کنم، تصور متن های زیر ۵۰۰ کلمه به ذهنم نمی آید.
البته شاید هنوز به این مهارت نرسیده ام که منظورم را با کلمات کمتری بیان کنم.
ولی با توجه به این ذهنیت، برای نوشتن مقدماتی از جنس زمان کافی و تمرکز نیاز دارم که همزمانی این دو در طول روز کمیاب است.
شاید نوشتن با حجم پایین تر به من در تقویت موتور نوشتنم کمک کند.

۴-زمان زیادی را برای انتخاب سبک نگارش تلف می کنم

شروع به نوشتن درباره موضوعی می کنم و در میانه متن حس می کنم که این سبک از نوشتن برای این موضوع مناسب نیست.
هنوز نوشتن در سبک های مختلف را خوب بلد نیستم و حتی سبک های زیادی هم نمی شناسم ولی همین رفت و آمد بین سبک های مختلف، تمام انگیزه و انرژی من برای نوشتن را می گیرد و اکثر نوشته هایی که در گودال انتخاب سبک افتاده اند، سرنوشتی جز ناتمام ماندن نداشته اند.

۵-نوشتن از موضوعاتی که نیاز به مقدمات فراوان دارند

دوست ندارم نوشته هایم تبدیل به سالادی از کلمات قلمبه و سلمبه شود.
دوست دارم هر موضوع یا مطلبی که می نویسم، برای مخاطبم آشنا باشد.
مخاطب هم برداشتی نزدیک نسبت به آن چیزی که من در ذهن دارم داشته باشد.
مثلا نمی توانم از ابهام بنویسم و به سیری که منجر به باور پیدا کردن به مفهوم باور در ذهن من شده است اشاره نکنم.
نوشتن از تفکر سیستمی و مدل ذهنی یا مدل کسب و کار بدون اطمینان از آگاهی مخاطب از این مفاهیم، باعث می شود که یا ننویسم و یا تا نوشتن مطالب پایه ای، نوشتن را به عقب بیندازم.
وقتی که بیشتر به این موضوع فکر می کنم، می بینم که من تلاش می کنم نوشته هایم برای همه انواع مخاطب قابل فهم و درک باشد.
ولی اصلی ترین هدف من از نوشتن برای مخاطب نیست، برای خودم است. مخاطب باید انگیزه ای باشد برای نوشتن من و نه مانعی در برابر آن.
تلاش بیش از حد برای ساده سازی مطالب و داشتن ارتباط موضوعی در اولین روزهای شروع وبلاگ، بیش از آنکه انرژی محرکه تولید کند، چیزی از جنس اصطکاک است.

 

پینوشت: خواندن مطالب محمدرضا شعبانعلی عزیز درباره وبلاگ نویسی، انگیزه بالایی به من داده که فکر می کنم خواندن آنها برای شما هم خالی از لطف نباشد.

آرشیو کامل ولاگ نویسی سایت محمدرضا شعبانعلی

ده نکته پس از ده سال وبلاگ نویسی (قسمت اول)

ده نکته پس از ده سال وبلاگ نویسی (قسمت دوم)

ده نکته پس از ده سال وبلاگ نویسی (۳): استفاده منصفانه

چند پیشنهاد در مورد وبلاگ نویسی

چند پیشنهاد دیگر برای وبلاگ نویسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *