برای چی می نویسم؟

پیش نوشت: وقتی نسخه اولیه این متن رو نوشتم بی مقدمه شروع کردم به نوشتن. کاری که قراره در آینده بیشتر و بیشتر تکرار کنم. یادم نبود که این اولین نوشته ی سایتمه و اگه روزگاری گذر کسی به اینجا افتاد، باید بدونه که با کی طرفه.

معرفی من از طرف من میتونه خام‌ترین و بی خودترین معرفی باشه و حرف‌هایی که می‌زنم، میتونه بهتر از هر کس و چیزی من رو معرفی می کنه.

اسم: امین جباری اصل  متولد سال ۱۳۶۹. فکر کنم در همین حد برای الان بس باشه. می‌خواستم بخش درباره من هم بنویسم که فهمیدم حرف زیادی برای گفتن تو این قسمت ندارم. اگه چیزی هم باشه شاید در حد همون اطلاعات شناسنامه‌ایم باشه که فکر نمی‌کنم به درد کسی بخوره.

نوشتن همیشه همراه من بوده.

از دوران دبیرستان وقتی با موضوعی مواجه می‌شدم که نمی توستم به راحتی از پسش بر میام، رو میاوردم به نوشتن. نوشتن از اولین ابزارهای کنترل ذهن ناآرامم بود. وقتی حرف‌های ذهنم رو روی کاغذ می‌آوردم یه جورایی با خودم تصفیه حساب می‌کردم و امیدوار بودم تا روزی برسه که بتونم تسویه حساب کنم. همین تصفیه حساب کردن باعث می‌شد تا این ذهن ناآرام به امید روز تسویه، کمی آروم تر بگیره.

رفته رفته با بیشتر شدن دغدغه هام، نوشتنم هم بیشتر شد و می‌دیدم که می تونم جواب بعضی از مشکلات رو از دل همین نوشتن‌ها در بیارم.

تا همین چند ماه پیش، نوشتن برای من صرفاً یک ابزار ساده بود. تا اینکه با خوندن درس‌های متمم و درگیر کردن بیشتر ذهنم و انجام بهتر و بیشتر تمرین‌ها، حجم و جنس نوشته هام من هم بیشتر و متفاوت‌تر شد. ابزاری که بدون اینکه خودم بدونم، حرف‌هایی رو از درون من بیرون می‌کشید که به سختی می تونم اونها رو در حالت معمول بخشی از حرفای خودم بدونم.

کم کم داشتم به اثرات بی نظیر نوشتن تفکرات پی می‌بردم. به وضوح حس می‌کردم که نوشتن در همه زمینه‌ها به من کمک می کنه. از ریشه یابی مشکلات شخصی و اجتماعی و عمومی تا ایجاد کریستال یادگیری.

نوشتن من به لطف نرم افزار اورنوت بسیار بیشتر از قبل شد به نحوی که هر جا با مشکلی مواجه می‌شدم سریعاً شروع می‌کردم به نوشتن و نوشتن به نیاز روزانم تبدیل شده بود.

آخرین تیرها رو پست‌های محمدرضا شعبانعلی عزیز، استاد و مراد بنده، در سایت خودش با مضمون تجارب من بعد از ده سال نویسندگی بود. آخرین تیر هم در نوشته‌ای بود که برای زینب دستاویز نوشته بود.۴ روز بعد از اون (۲۵ آذر ۹۵ ) اولین پست سایتم را راه اندازی کردم و امروز هم اولین پستم رو براش نوشتم.

میان نوشت: هدف اصلی من از نوشتن این پست آینه که: ۱- کسی که روزی به اینجا راهش بیفته، بتونه انتظاراتش رو با اهداف اینجا بسنجه و برای خواندن یا ترکش تصمیم بگیره.۲- امروز که اولین پستم رو می‌نویسم بعدها بتونم تصویر مناسبی از روزهای اولم و علت تأسیس این سایت رو بدونم ۳-با دیدن و خواندن دلایلی که در ذهنم برای نوشتن دارم بیش از پیش برای نوشتن انگیزه پیدا کنم

دلایل من برای نوشتن:

تمرکز و یادگیری

چند وقتی هست که با خودم میگم، ای کاش می تونستم مثل زمانی که می‌نویسم، فکر کنم. وقتی می‌نویسم تقریباً تمام وجودم با موضوع درگیر میشه. تمرکز فوق العاده ای بهم میده که با کمتر ابزاره دیگه ای می تونم به این حد از تمرکز برسم. تمرکزی که میوه‌های بهشتی هم در مقابل میوه‌ها و نتایج اون کم میارند. حس می می‌کنم تا زمانی که ننویسم نمی تونم موضوعی رو به خوبی درک و تحلیل کنم. نوشتن باعث میشه تا دورترین و نایاب‌ترین آموخته‌ها و خاطرات رو از عمیق‌ترین لایه‌های ذهنم، بیرون بکشم. ارتباط دادن موضوعی که جدیداً یاد گرفتم با این خاطرات و تجربیات گذشته به شدت قدرت یادگیریم رو افزایش میده و باعث میشه در هر موضوعی کریستاله یادگیریم رو چاق‌تر و شفاف‌تر کنم.

مخاطب خاص

اگر تا اینجا دووم آوردین و همچنانبه خوندن متن ادامه میدین، باید به خودم تبریک بگم. به احتمال زیاد، خیلی از کسایی که یکی دو پاراگراف از این متن رو خونده باشند، ترجیح بدهند که ادامه متن رو نخونند و از اینکه بخشی از عمرشون رو برای خوندن چنین متنی گذروندن، احساس ندامت کنند. کمتر کسی در اطرافیانم می‌شناسم که براحتی بتونم از اون چه که در من هیجان ایجاد کرده براش بگم و اون هم هیجان زده بشه. خیل عظیمی از افراد، از ایفای نقشه شنوده در چنن موضوعاتی، لذت نمی‌برند و من هم ترجیح می دم که اسباب اذیت و آزار کسی نباشم.

با توجه به اینکه یکی از نیازهای انسان از جمله بنده، به اشتراک گذاشتن تجربیات و آموخته‌هاست، من هم ترجیح دادم در این فضا بنویسم تا اگر کسی راهش به اینجا افتاد و تصمیم به خوندن و موندن گرفت، عذاب وجدان آزار و اذیت دیگری رو نداشته باشم.

حباب فهیم بودن

یادمه اوایل دوره لیسانس، فیلم‌های مطرح دنیا رو میدیم و هر چقدر که تعداد این فیلم‌ها بیشتر می‌شد، حس می‌کردم که من آدم مهم و پخته‌ای هستم. یه روز که متوجه این موضوع شدم، خودم رو خیلی مسخره کردم که با دیدن ۴ تا فیلم، ادای آدمای فهمیده رو در میارم. این موضوع رو به شکل‌های مختلفی میشه تعمیم داد. مثلاً وقتی که موضوعات مختلفی برای فکر کردن دارم، شاید بعد از مدتی حس کنم که پخته‌تر شدم. نوشتن باعث میشه که تخلیه اطلاعاتی بشی و وقتی همه اونچه که توی ذهنت هست رو می‌نویسی، متوجه میشی که چندان هم که فکر می‌کردی حرف‌های مهم و عالمانه‌ای نمی‌زنی.

درباره من

هنوز نمی‌دونم اگر بخوام درباره من بنویسم، باید چی بنویسم. شاید تنها تعریفی که می تونم از خودم داشته باشم اینه که هنوز خودم برای خودم واضح نیستم و اگر نوشتن کمکم کنه که به وضوح خوبی تو این زمینه برسم، به قول استاد عزیزم، محمدرضا شعبانعلی، نا شکریه که اگر درخواست دیگه ای داشته باشم.

باید زیاد بنویسم

هیچ املای نانوشته‌ای غلط نداره و تا وقتی که ما از اونچه که هستیم و از اونچه که به اون فکر کنیم  و برامون مهمه، نگیم، نتیجه‌اش مخفی کردن من واقعی و نگرشمون میشه و بیشتر سعی می‌کنیم با گرفتن فیگورهای زیبا، شخصیتی بهتر از اون چیزی که هستیم رو به نمایش بگذاریم.

از جهت دیگه اعتقاد دارم که وقتی که ما وجود مشکلی رو نپذیریم و یا از اون آگاه نباشیم، نمی تونیم تلاشی برای بهتر شدن داشته باشیم.

ترکیب این دو موضوع باعث میشه که من غلط‌های این املا رو بهتر بشناسم و شناخت این غلط‌ها اولین قدم برای حل این مشکلاته.

محلی برای تمرین

همچنین اینجا محلی برای حل مشروح تمرین‌های متمم و روزنوشته هاست.

اعتقاد دارم که تمرین تنها راه یادگیریه. برای مهارت‌های ذهنی هم داشتن خوراک ذهنی از مهم‌ترین ملزومات این تمرین‌هاست. اگر برای تمرینی در متمم به نوشتن یک مثال اکتفا کنم، تلاش می‌کنم تا در این محیط فشار بیشتری به ذهنم بیارم و مثال‌های بیشتری بزنم.

حرف آخر

حرف آخر این که وقتی مراد تو از راز بزرگی پرده برمی داره و از اثرات فوق العاده ای که نوشتن براش داشته، می گه، به عنوان یک مرید خرد، تنها راه اطاعت و اجابته. چه بسا که فواید بیشتری بوده که در حد فهم من نبوده و گفته نشده و یا گفته شده و من نفهمیده‌ام. پس چه بهتر که بنویسم و بیشتر بنویسم.

ته نوشت: نوشتن و فواید اون، چیزی نیست که من بتونم در حده یک نوشته حق اون رو ادا کنم. اینها مهم ترین مواردی بودند که به ذهن من رسیدند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *