پیشنوشت: این نوشته اولین مطلب از سری مطالب بدیهیات است.
اصلیترین ویژگی این نوشتهها، بدیهی بودن آنهاست.
شاید بهترین راه برای توصیف این نوشتهها، توجه به تفاوت آنها از توصیههای شیک باشد.
“ورزش برای سلامتی مفید است.”
یکی از توصیهها و گزارههای شیکی است که نقل و نبات بسیاری از برنامهها و مجلات سلامتی و پای ثابت نصیحتهای بزرگترهاست.
قریب به اتفاق ما، آنها را قبول داریم ولی اتفاقا تعداد کسانی که به آن عمل نمیکنند، کم نیست.
اهمیت ورزش را میدانیم. ولی با این حال بسیاری از ما ورزش را جدی نمیگیریم.
همه کسانی که ورزش نمیکنند، حتی اگر نخواهند و یا نتوانند دلیل ورزش نکردن خود را توضیح دهند، دلیلی برای این رفتار خود دارند. دلیلی که به آنها مجوز استثنا کردن خود از گروه مخاطبان آن گزاره را میدهد.
ولی نوشتههای دسته بدیهیات، داستان و ویژگیهای متفاوتی دارند.
بدیهی هستند، یعنی، همه آنها را قبول داریم. باور داریم (یا احساس میکنیم) که همیشه به آنها عمل میکنیم. ولی در بسیاری از موارد، رفتار و تصمیمها و حتی نظرات غیرمستقیم ما، عکس این گزاره را نشان میدهند.
بدیهیات، به دلیل بدیهی بودن، حرف تازهای نیستند. برای اینکه به صحت یا اهمیت آن پی ببرید، نیاز نیست که حتی یک کلمه هم دربارهاشان بشنوید. پس تمام این نوشتهها، بر روی شرایطی متمرکز خواهند شد که چیزی بر خلاف این گزارهها اتفاق میافتد.
اصل مطلب
ذهن ما ظرفیت پردازش محدودی دارد.
در واقع، محدود بودن ظرفیت پردازش، درباره همه سیستمها صادق است و گزاره بالا هم، یک گزاره بدیهی به حساب میآید.
سیستمی نداریم که ظرفیت پردازش نامحدودی داشته باشد. ذهن هم از این واقعیت مستثنی نیست.
علاوه بر ظرفیت، ذهن ما سرعت پردازش محدودی هم دارد.
به طور مشابه، باز هم در حال صحبت از بدیهیات هستیم.
سیستمی نداریم که سرعت پردازش آن، نامحدود باشد. هر پردازشی نیاز به زمان دارد، ولو اندک.
ذهن هم از این واقعیت مستثنی نیست.
در عین بدیهی بودن، برای ملموستر شدن این دو گزاره، میتوانیم از تشابه سیستم ذهن و سیستمهای کامپیوتری استفاده کنیم.
یک سیستم کامپیوتری قادر نیست در آن واحد، تمام فایلها را اجرا کند. انجام این کار نتیجهای جز هنگ کردن و از کار افتادن سیستم نخواهد داشت.
هر سیستم کامپیوتری نهایتا توان پردازش میزان محدودی از فایلها و برنامهها را دارد. چیزی که ما آن را به عنوان حداکثر ظرفیت پردازش این سیستم میشناسیم.
ذهن ما هم در هر لحظه قادر است جریان محدودی از اطلاعات را پردازش کند. چیزی که آن را به عنوان حداکثر ظرفیت پردازش ذهن در نظر میگیریم.
ممکن است بین قابلیت پردازش موازی ذهن که قبلا به آن اشاره شد و محدود بودن ظرفیت ذهن، تناقضی به نظر برسد.
در حالی که قابلیت پردازش موازی، به امکان پردازش همزمان اطلاعات اشاره دارد و به معنی ظرفیت پردازش بینهایت نیست.
از طرفی اجرا و پردازش هر فایل و برنامه توسط کامپیوتر نیاز به زمان دارد.
اگرچه ممکن است ما به عنوان کاربر، متوجه تاخیر زمانی بین ارسال دستور اجرا تا اجرای فایل نشویم، ولی ندیدن و حس نکردن، به معنی بی نهایت بودن سرعت پردازش و آنی بودن آن نیست. همانطور که سیستم بینایی و حسی ما قادر نیست حرکت نور را حس کند، ولی این حس نکردن، دلیلی بر بی نهایت بودن سرعت نور نیست.
پس به طور خلاصه، میتوان ادعا کرد که:
■ ذهن ما ظرفیت پردازش محدودی دارد
■ ذهن ما برای پردازش اطلاعات، نیاز به زمان دارد
حافظه فعال و محدودیت سرعت و پردازش ذهن
با وجود اینکه حجم بسیار زیادی از اطلاعات در حافظه ما ذخیره شده و در هر لحظه اطلاعات متعددی از محیط دریافت میکنیم، ذهن ما تنها قابلیت پردازش تعداد محدودی از این اطلاعات را دارد.
سطحی از حافظه که این اطلاعات در آن پردازش میشود، با نام حافظه فعال شناخته میشود.
میتوان حافظه فعال را میز کار ذهن در نظر گرفت. هر چیزی که نیاز به پردازش داشته باشد، ابتدا باید به سطح این میز بیاید تا ذهن قادر به پردازش آنها باشد.
به نقل از سایت متمم، حافظه فعال این چنین تعریف میشود:
روانشناسانی که علاقمند هستند مفهوم حافظه کوتاه مدت به همراه پردازش را با هم مورد اشاره قرار دهند، از اصطلاح حافظه فعال یا Working Memory استفاده میکنند.
بنابراین، اگر در مورد حافظه کوتاه مدت صحبت شد، منظور ما صرفاً ظرفیت به خاطر سپردن اطلاعات است.
اما اگر از حافظه فعال (Working Memory) صحبت کردیم، علاوه بر ظرفیت به خاطر سپردن، به توانایی کار کردن با اطلاعات هم توجه داریم.
حافظه فعال ما، از ۳ منبع تغذیه میشود:
■ اطلاعات فراخوانی شده از حافظه بلند مدت
■ محیط
■ اطلاعاتی که از سیستم بدن (مثل احساس گرسنگی، درد و …) دریافت میشود.
با در نظر گرفتن دو گزاره بالا و توجه به حافظه فعال، به نتایج جالبی میرسیم:
گفتیم که پردازش اطلاعات نیاز به زمان دارد.
با وارد شدن هر اطلاعاتی به سطح حافظه فعال ما، ذهن ما اطلاعات مرتبط با آن را از سطح حافظه فعال فراخوانی میکند تا قادر به پردازش آنها باشد. در صورتی که اطلاعات مرتبطی یافت نشود، قادر به پردازششان نخواهیم بود و آنها را به عنوان اطلاعات ناشناخته در نظر میگیریم.
فراخوانی اطلاعات به عنوان بخشی از فرایند پردازش اطلاعات هم نیاز به زمان دارد.
برای درک بهتر زمان بر بودن این فرایند، محدودیت پهنای باند اینترنت مثال خوبی به نظر میرسد.
هر قدر سرعت اینترنت شما کم باشد، مدت زمان بیشتری طول میکشد تا اطلاعات از سطح اینترنت به سطح سیستم شما آورده شود(دانلود شود).
وقتی هم که در حال فراخوانی اطلاعات هستیم، مدت زمان مورد نیاز برای فراخوانی اطلاعات از سطح حافظه بلند مدت به سطح حافظه فعال، بسته به پهنای باند و سرعت فراخوانی اطلاعات دارد.
پس از وارد شدن اطلاعات به سطح حافظه فعال، پردازش آنها آغاز میشوند و پس از پایان یافتن آن، سیکل دیگری از فراخوانی را کلید میزنند.
به عبارت دیگر، اگر حافظه بلند مدت را به عنوان انبار بسیار بزرگی از اطلاعات در نظر بگیریم، در هر لحظه تنها قادر به استفاده از بخشی از این اطلاعات خواهیم بود که به سطح حافظه فعال فراخوانی میشوند.
سرعت و ظرفیت فراخوانی از انبار اطلاعات حافظه هم به این بستگی دارد که متصدیان انبار، اطلاعات را با چه سرعتی فراخوانی میکنند و چه تعداد متصدی برای این کار به طور همزمان مشغول به کار هستند.
در مطلب ذهن سیستمی با قابلیت پردازش موازی، ذهن ناخودآگاه را به عنوان لشگری از سربازان بیتجربه تشبیه کردم.
ظرفیت ذهن ما به سرعت و تعداد این سربازان بستگی دارد.
با وجود اینکه تعداد بالای این سربازان به ذهن اجازه میدهد تا همزمان اطلاعات متعددی را فراخوانی و پردازش نماید، با این حال ظرفیت انبار حافظه ما در مقایسه با تعداد سربازان این لشگر، بسیار بسیار زیاد است.
همه اینها منجر به این گزاره میشود که :
ما در هر لحظه قادر به استفاده از کل اطلاعات موجود در ذهن خود نیستیم.
گزاره دومی هم از این بحث قابل استخراج است:
فکر کردن به یک موضوع خاص، نیاز به زمان دارد.
وقتی که بخواهیم درباره موضوع خاصی فکر کنیم، با توجه به محدود بودن سرعت و ظرفیت پردازش ذهن، زمان لازم است تا همه اطلاعات مرتبط را از سطح حافظه بلندمدت فراخوانی کنیم و به سطح حافظه فعال بیاوریم.
تنها پس از این فراخوانی است که پردازش آنها آغاز میشود که آن هم نیاز به زمان دارد. پردازش اطلاعات هم، سیکل دیگری از فراخوانی و پردازش اطلاعات را آغاز میکند.
هر قدر که این سیکل فراخوانی و پردازش حول موضوع خاصی که انتخاب کردهایم متمرکز باشد، در حال فکر کردن به آن موضوع هستیم.
مصداقهای بیتوجهی به محدودیتهای ذهن
اگرچه شاید این گزاره هم بدیهی به نظر برسد، ولی در عمل به ندرت به آن توجه داریم.
برای اینکه میزان عمق یک باور را درک کنیم، بهتر است به جای توجه به اینکه در سطح کلام چه چیزی را تایید میکنیم، به میزان بروز عملی آن در رفتار و تصمیمات و انتظارات و خواستهها توجه کنیم.
نمونههای زیادی از بیتوجهی به این موضوع در رفتار ما به چشم میخورد:
بسیاری از کسانی که به سرعت وارد فاز عملی میشوند، از اهمیت برنامه ریزی غافل نیستند.
از نظر آنها برنامه ریزی از جنس فکر کردن است و وقتی که فکر کردن را یک فعالیت زمانبر در نظر نگیریم، به راحتی میتوانیم آن را در حین اجرا و در روزها و حتی ساعات پایانی قبل از شروع عملیات اجرایی، انجامش دهیم.
وقتی که مدیر از شما درخواست میکند تا گزارشی تنظیم کنید، در محاسبات ذهنی خود به ندرت به زمانی که برای فکر کردن و پخته کردن گزارش نیاز است توجه دارد.
بسیار میشنویم که مدت زمان مورد نیاز برای نوشتن یک گزارش ۱۰ صفحهای را با مدت زمان مورد نیاز برای تایپ و تنظیم ساختاری آن یکی در نظر میگیرند.
بسیاری از ما قبل از جلسات و مذاکرات، زمان زیادی را برای آماده شدن در نظر نمیگیریم. شاید بتوان ریشه این رفتار را در باور اشتباه ما درباره سرعت و ظرفیت نامحدود ذهن و میزان زمان مورد نیاز برای فکر کردن به موضوع جستجو کرد.
وقتی لیست کارهای روزانه یا هفتگی را مینویسید، به طور متوسط چه تعدادی از فعالیتها عنوانی در قالب ” فکر کردن به …..” را دارند؟ هیچی؟
اگر هفته گذشته را مرور کنید، آیا میتوانید برآوردی نسبی از زمان صرف شده برای “فکر کردن به …..”ها، ارائه کنید؟
آیا پس از اتمام هر کتاب، زمانی را به فکر کردن اختصاص میدهید و یا احساس میکنید هر فکری که لازم بوده همزمان با مطالعه کتاب انجام دادهاید؟
آیا فکر کردن، تبدیل به سرفصلی از فعالیتهای شما شده است؟
به نظر میرسد اینکه فکر کردن نتوانسته جایگاهی حتی در حد کلام در بین فعالیتهای ما داشته باشد، نشانهای از جایگاه نداشتن آن در عمق ذهن و افکار ما به عنوان یک فعالیت زمانبر است.
علاوه بر زمانبر بودن فرایند فکر کردن، ما از دیگران انتظار داریم در هر لحظه، همه دانش و مهارت خود را به کار بگیرند.
انتظار داریم هر حرفی که زده میشود و هر تصمیمی که گرفته میشود، با در نظر گرفته شدن همه جوانب باشد.
حتی علاوه بر دیگران، خودمان را به خاطر حرفها و تصمیمات نسنجیده، شماتت میکنیم. ولی در زمان ریشهیابی، کمتر به محدودیت زمانی برای گرفتن تصمیم توجه میکنیم.
این در حالی است که بررسی همه جانبه یک موضوع و استفاده از همه اطلاعات و داشتههای ذهنی برای تحلیل، نیاز به زمان دارد و ظرفیت محدود پردازش ذهن اجازه انجام آنی این کار را نمیدهد.
در نظر نمیگیریم که مثلا بررسی تبعات یک تصمیم در آینده، علاوه بر تجربه و قدرت تحلیل، نیاز به زمان هم دارد.
این انتظار نابهجا و نامحدود فرض کردن ظرفیت و سرعت پردازش ذهن، موجب دلگیریها و ناراحتیها زیادی از رفتار دیگران میشود.
محدودیتهای ذهن و اهمیت مدیریت توجه
بدون توجه به محدودیت ظرفیت و سرعت پردازش ذهن، اهمیت مدیریت توجه و تمرکز را به خوبی درک نخواهیم کرد.
مدیریت توجه به ما اجازه میدهد برای مدتی طولانیتر جریان اطلاعات وارد شده به سطح حافظه فعال و اطلاعات فراخوانی شده از حافظه را زیر نظر بگیریم.
به کمک این توانمندی میتوانیم ظرفیت محدود ذهن را صرف تحلیل و پردازش اطلاعات مرتبط با موضوعی کنیم که اهمیت دارد.
بدون بهرهمندی از این مهارت، بخش زیادی از این ظرفیت هدر خواهد رفت، بی آنکه نتیجهای از آن حاصل شود.
بیتوجهی به ظرفیت و سرعت محدود پردازش ذهن در حوزههای دیگری از جمله عادتهای ما در یادگیری هم به وفور به چشم میآید که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت.
دیدگاهها
اگر زمان را از فکر بگیریم از کار می افتد.